کد مطلب:190897 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

وصیت 12
وصیة الامام الصادق علیه السلام لعنوان البصری

قال عنوان البصری، قلت لأبی عبدالله علیه السلام: أوصنی، قال: أوصیك بتسعة أشیاء، فانها وصیتی لمریدی الطریق الی الله تعالی، والله أسأل یوفقك لاستعماله، ثلاثة منها فی ریاضة النفس، و ثلاثة منها فی الحلم، و ثلاثة منها فی العلم، فأحفظها و ایاك و التهاون بها، قال عنوان: ففرغت قلبی له، فقال: أما اللواتی فی الریاضة: فایاك أن تأكل ما لا تشتهیه، فانه یورث الحماقة و البله، و لا تأكل الا عند الجوع، و اذا أكلت فكل حلالا و سم الله، و اذكر حدیث الرسول صلی الله علیه و آله: ما ملأ آدمی و عاءا شرا من بطنه، فان كان و لا بد فثلث لطعمامه و ثلث لشرابه و ثلث لنفسه. و أما اللواتی فی الحلم؛ فمن قال لك: ان قلت واحدة سمعت عشرا، فقل: ان قلت عشرا لم تسمع واحدة، و من شتمك فقل



[ صفحه 213]



له: ان كنت صادقا فیما تقول فأسأل الله أن یغفرلی، و ان كنت كاذبا فیما تقول فالله أسأل أن یغفر لك، و من وعدك بالخنی فعده بالنصیحة و الرعاء

و أما اللواتی فی العلم: فاسأل العلماء ما جهلت، و ایاك أن تسألهم تعنتا و تجربة، و ایاك أن تعمل برأیك شیئا و خذ بالاحتیاط فی جمیع ما تجد الیه سبیلا، و اهرب من الفتیا هربك من الأسد و لا تجعل رقبتك للناس جسرا. قم عنی یا أباعبدالله، فقد نصحت لك و لا تفسد علی وردی فانی امرء ضنین بنفسی، و السلام علی من اتبع الهدی [1] .

عنوان بصری پیرمردی بود نود و چهار ساله كه سال ها نزد مالك بن انس به جهت كسب علم و دانش می رفت (در حالی كه چیزی دستگیرش نشد) . از او نقل شده كه گفت: به فكر افتادم خدمت امام صادق علیه السلام بروم و از وی كسب علم و دانش كنم (او وارث علوم اولین و آخرین است) . باید آفرین گفت بر این پیرمرد كه در این سن و سال به دنبال علم و دانش است و به سفارش حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله كه فرمود: «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد» جامه ی عمل پوشانید. آری؛ این گونه باید از عمر كمال استفاده را ببریم، زیرا عمر كوتاه و گذراست.

عنوان بصری می گوید: جهت تحصیل علم به محضر مبارك امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم. حضرت جواب رد داد و فرمود: هر جا كه تا به حال می رفتی، حالا هم برو. بسیار مهموم و مغموم شدم. رفتم



[ صفحه 214]



حرم مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله دو ركعت نماز خواندم و متوسل به حضرت رسول اكرم شدم و از وی تقاضا كردم كه مشكل مرا حل نماید (توفیق تحصیل علم از امام صادق علیه السلام پیدا كنم) . از حرم بیرون آمدم، وارد منزلم شدم و سه روز از خانه بیرون نرفتم؛ مگر برای نماز جماعت. روز چهارم خدمت امام صادق رفتم. غلام حضرت گفت: ادخل علی بركة الله. داخل شدم و سلام كردم.

امام صادق فرمود: بنشین؛ غفرالله لك. سپس فرمود: از خدا چه خواسته بودی كه متوسل به جدم پیغمبر شدی؟

عرض كردم: مهربانی قلب شما نسبت به من و پذیرفتنم جهت تحصیل علم از وجود مباركتان.

حضرت فرمود: علم تنها به تعلم نیست، بلكه نوری است كه خداوند متعال در قلب هر كس بخواهد، قرار می دهد.

عرض كردم: یابن رسول الله! حقیقت بندگی چیست؟

حضرت فرمود: سه چیز است:

اول: آنچه در دست داری، خود را مالك آن ندانی؛

دوم: خود را مدبر امری ندانی؛

سوم: تمام سعی و توانت در اطاعت امر الهی و ترك نواهی باشد، و این اولین مرحله ی تقوا است.

سپس این آیه را تلاوت نمود:

(تلك الدار الآخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین) [2] .



[ صفحه 215]



آن سرای جاویدان و بهشت برین را آماده و مهیا نمودیم برای كسانی كه در دنیا غرور و تكبر ندارند و بر روی زمین فساد نمی كنند و عاقبت نیك برای متقین خواهد بود.

عنوان بصری می گوید كه عرض كردم: یابن رسول الله! مرا وصیتی كن فرمود: تو را به نه چیز وصیت می كنم؛ هر كس به این وصیت عمل كند، در راهی است كه به خدا نزدیك خواهد شد و من از خداوند متعال می خواهم كه به تو توفیق عنایت نماید كه به این وصیت عمل كنی.

آنگاه وصیت جامعی فرمود كه سرمشق خوبی است برای كسانی كه دوست دارند نفس خود را تهذیب كنند و همیشه دارای قلبی نورانی باشند. كسی كه به این وصیت عمل نماید، هیچ وقت در دنیا و آخرت به بن بست نخواهد رسید، زیرا مشعل هدایت در دست دارد، و حتما سرانجام نیكی خواهد داشت.

سپس امام صادق علیه السلام فرمود: سه چیز در ریاضت و تربیت نفس است و سه چیز درباره ی حلم و بردباری و سه چیز هم درباره ی علم و دانش.

اولین چیزی كه درباره ی ریاضت نفس مطرح است، مسأله ی خوردن و آشامیدن است. غذا اثر اساسی در روحیه ی انسان، اعمال، رفتار، اخلاق و گفتار او می گذارد، و گاه او را از مسیر صحیح و صراط مستقیم منحرف می كند. از میان صدها حدیث و روایت و موعظه، به یك آیه ی قرآن و یك وصیت از وصایای حضرت علی علیه السلام



[ صفحه 216]



و یك داستان تاریخی توجه نمایید:

قال الله تعالی: (كلوا و اشربوا و لا تسرفوا) [3] .

بخورید و، بیاشامید ولی اسراف (پرخوری و بدخوری) نكنید.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: كسی كه در خوردن غذا پاكیزگی (بهداشت) را مراعات می كند، غذا را به خوبی می جود، با داشتن اشتها از طعام دست می كشد و تخلیه ی روده را موقعی كه آماده است، به تعویق نمی اندازد، شایسته است همیشه سالم باشد و جز به مرض موت دچار بیماری دیگری نشود. [4] .

به این داستان شیرین و تاریخی توجه فرمایید: شریك بن عبدالله نخعی از دانشمندان معروف اسلامی در قرن دوم بود. مهدی عباسی (سومین خلیفه ی بنی عباس) از علم و دانش شریك بن عبدالله اطلاع داشت. یك بار او را به حضور طلبید و اصرار كرد كه منصب قضاوت را قبول كند. او كه می دانست قضاوت در دستگاه طاغوتی عباسیان گناه بزرگی است، قبول نكرد. مهدی عباسی اصرار كرد كه او معلم فرزندانش شود، او به شكلی از زیر بار این پیشنهاد نیز خارج شد و نپذیرفت. تا این كه روزی خلیفه ی عباسی به وی گفت: من از تو سه توقع دارم كه باید یكی از آن ها را بپذیری: 1. قضاوت؛ 2. آموزگاری فرزندانم؛ 3. این كه امروز را مهمان من باشی و بر سر سفره ام بنشینی.



[ صفحه 217]



شریك تأملی كرد و سپس گفت: اكنون كه به انتخاب یكی از این سه كار مجبورم، ترجیح می دهم كه مورد سوم (مهمانی) را بپذیرم. خلیفه قبول كرد و به آشپز خود دستور داد كه لذیذترین غذاها را آماده كند و از شریك به بهترین وضع ممكن پذیرایی نماید. پس از آماده شدن غذا، شریك كه تا آن روز از آن غذاهای لذیذ و گوناگون نخورده بود، با حرص و ولع زیادی از آن ها خورد. در همین حال یكی از نزدیكان خلیفه به وی گفت: «یا امیرالمؤمنین لیس یفلح بعد الطعام» ؛ بعد از این، شریك دیگر خلاصی نخواهد داشت و رستگار نمی شود.

فضل بن ربیع گفت: به خدا سوگند شریك پس از آن طعام مجالست و همنشینی با بنی عباس را اختیار نمود، پس از آن قضاوت و تعلیم و تربیت اولاد خلیفه را نیز پذیرفت و از طرف دستگاه عباسی حقوق و ماهیانه ی خوبی برایش معین كردند.

پس از چندی شریك با متصدی پرداخت حقوق حرفش شد (بگو مگو كرد) . متصدی به او گفت: مگر گندم به ما فروخته ای كه این همه توقع داری؟ شریك جواب داد: چیزی بهتر و مهم تر از گندم به شما فروخته ام؛ من دینم را به شما فروخته ام [5] .

آری؛ لقمه ی حرام و ناپاك، آن چنان قلب او را تیره و تاریك كرد كه او به راحتی جزء درباریان دستگاه ظلم شد و به این ترتیب انسان خوب و عالم وارسته ای بر اثر غذای حرام عاقبت به شر شد.

در این جا ذكر لطیفه ای خالی از لطف نیست:



[ صفحه 218]



روزی هارون الرشید از خوان طعام خود برای بهلول غذایی فرستاد. خادم غذا را برداشت و پیش بهلول آورد. بهلول گفت: من نمی خورم، ببر پیش سگ های پشت حمام بینداز. غلام عصبانی شد و گفت: ای احمق! این طعام مخصوص خلیفه است، اگر برای هر یك از امرا و وزرا می بردم، به من جایزه هم می دادند؛ آن وقت تو این حرف را می زنی و گستاخی به غذای خلیفه می كنی؟ بهلول گفت: آهسته سخن بگو كه اگر سگ ها هم بفهمند غذای خلیفه است، نخواهند خورد [6] .

مطلب دومی كه امام علیه السلام به آن سفارش می كند، موضوع حلم و بردباری است، كه در روایات و احادیث یكی از صفات برجسته ی مؤمن نامیده شده و لذا در تاریخ می بینیم كه انبیای عظام و اولیای خدا و ائمه علیهم السلام متصف به این صفت عالی انسانی بودند. اینك به نكته ای از زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام توجه كنید كه به نحوی هر سه وصیت امام صادق علیه السلام را بازگو می كند:

روزی حضرت سواره از راهی می گذشت؛ ناگاه با مردی از اهل شام روبرو شد. شامی بی درنگ زبان به ناسزا گشود و به ساحت مقدس آن حضرت اسائه ی ادب كرد. امام خاموش ماند و به سخنان زشت او تا پایان گوش سپرد، سپس با لحن ملایم و متانت خاصی وی را مخاطب ساخته، چنین فرمود: تصور می كنم اشتباه كرده ای، اجازه بده تو را راضی و خشنود سازم. اینك هر چه تقاضا كنی، به تو خواهم بخشید؛ اگر راه را گم كرده ای، بگو تا هدایتت كنم؛ اگر یا نیاز



[ صفحه 219]



به كمك برای حمل وسایل خود داری؟ دستور دهم اثاث تو را به منزل برسانند؛ چنانچه گرسنه ای، تو را سیر كنم؛ اگر به لباس و پوشاك احتیاج داری، برایت تهیه كنم؛ اگر فقیر و تنگدستی ، حاضرم هزینه ی زندگی ات را بپردازم و تو را تأمین كنم؛ اگر هم از من تقاضای پناهندگی كنی، تو را پناه می دهم؛ و یا هر گونه نیاز دیگری داری، در انجام خواسته هایت كوتاهی نخواهم كرد. بهتر است با همسفران خود در خانه ی ما قدم نهید، زیرا وسایل پذیرایی شما را از هر جهت در اختیار داریم.

مرد شامی در برابر این سخنان دلپذیر و ملایم، ناگهان به زانو درآمد و از فرط شرمساری، قطرات اشك بر گونه هایش غلطید. همان دم پرتو معرفت در دلش تابید و مهر و محبت در اعماق قلبش به جوش آمد، آنگاه با خلوص نیت به امامت آن حضرت گواهی داد و اضافه كرد: تا به حال شما و پدرتان را ناپسندترین مردم می پنداشتم، هم اكنون احساس می كنم دلی كه از كینه ی شما مالامال بود، از محبت و اخلاص لبریز گشته، و به حق جز شما كسی لایق و شایسته ی این مقام (امامت و ولایت) نیست [7] .

مطلب سومی كه امام علیه السلام به آن اشاره می كند، درباره ی اهمیت علم و دانش است.

قال امیرالمؤمنین علیه السلام: و العلم یحرسك و أنت تحرس المال

علم، حافظ و نگهبان توست؛ در صورتی كه او را تحصیل كنی، ولی اگر عمرت را در راه جمع مال و اموال صرف كنی، عاقبت تو



[ صفحه 220]



باید حافظ آن باشی، پس باید كوشش كنی از جهل و نادانی دور شوی و با علما و فرهیختگان همنشین باشی و به آنان احترام ویژه ای بگزاری، زیرا آنچه نزد آن هاست، از هر در و گوهری گرانبهاتر است. بدان كه علم نور است، و چنانچه منور به نور علم و دانش شدی، در تاریكی های دنیا و آخرت نجات خواهی یافت و زندگی خود را نیز در مسیر معرفت سوق داده ای.

چهارمین مطلبی كه امام علیه السلام می فرماید، مربوط به فتوا دادن است، مفتی نباید عجله و شتاب كند، بلكه باید از فتوا دادن گریزان باشد. امام در این وصیت می فرماید: از فتوا بگریز، مانند فرار و گریز از شیر؛ مبادا برای دنیا و اسم و رسم آن و عزت كوتاه و موقت آن، گردن خود را با فتوا دادن، برای دیگران پل قرار دهی و خود متحیر بمانی، زیرا حساب قیامت دقیق و مشكل است.

در پایان این وصیت، امام علیه السلام نكته ی مهمی را متذكر می شود و آن استفاده ی مفید از وقت است كه باید مراقبت نمود تا بیهوده سپری نگردد؛ چنان كه امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:

انتهزوا فرص الخیر فانها تمر مر السحاب [8] .

فرصت های عمر را غنیمت بشمارید؛ به درستی كه مانند ابر آسمان می گذرد.

پس از بررسی كوتاهی در مورد این وصیت گرانبها، كه بهترین تعبیر برای آن این است كه بگوییم دایرةالمعارف است، می پردازیم به برداشتی كه از این سفارش ها می كنیم.



[ صفحه 221]




[1] بحارالانوار، ج 1، ص 224؛ منية المريد، ص 148، بعضي فقرات حديث.

[2] قصص، 83.

[3] اعراف، 31.

[4] الحديث، ج 1، ص 330.

[5] مروج الذهب، ج 2، ص 247.

[6] مجمع النورين، ص 77.

[7] مناقب آل ابي طالب، ج 3، ص 84، باب مكارم الاخلاق امام حسن عليه السلام.

[8] غرر الحكم، حكمت 2019؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 89.